کد مطلب:315378 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:319

در فضیلت و خصایص والده شریفه حضرت اباالفضل
والده كریمه ی آن جناب فاطمه وحیدیه كلابیه علیهاالسلام می باشد و نسب او به وحید بن كعب و كلاب بن ربیعه می رسد كه از مشاهیر عرب بوده و به واسطه آن كه شمر از بنی الكلاب بود از ابن زیاد امان گرفت برای آن حضرت و برادران مادری او و خطاب یابنی اختنا (یعنی ای خواهر زادگان من) به ایشان نمود و در كتاب كامل ابن اثیر نقل شده كه آن كسی كه امان گرفت از ابن زیاد برای آنها عبدالله بن ابی المحل الحرام بوده و حضرت ام البنین - صلوات الله علیها و علی بعلها و بنیها سیما السید المظلوم الشهید الممتحن - عمه ی او بوده.

و آن امان را با غلام خود از طریق مكر و حیله دنیا پرستی فرستاد. اما آن جوانان غیور و دلیر گفتند: حاجتی به امان شما نداریم امان الله خیر من امان ابن سمیة [1] و آن دو روایت منافاتی با هم ندارد.

شاید هر دو اقدام كرده باشند و آن مخدره دختر حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن كعب ابن عامر بن كلاب بن ربیعة بن عامر است از هوازن (اسم قبیله است) و او را ام البنین علیهاالسلام كنیه دادند، برای آنكه حضرت امیر علیه السلام چنانچه وارد شده فرمود به برادر خود عقیل كه عالم بود به انساب عرب، طلب كن برای من زنی از شجاعان عرب تا بزاید برای من فارس فحل، سواركار نر و شجاعی. پس او عرض كرد: تزویج كن با فاطمه كلابیه زیرا كه شجاعت را از پدران او می دانم و چون آن حضرت او را تزویج نمود چهار پسر آورد، سید مظلومان اباالفضل علیه السلام كه او را عباس اكبر گفتند و عبدالله اكبر و جعفر اكبر و عثمان اكبر كه هم نام بود با عثمان بن مظعون علیهم السلام [2] كه از



[ صفحه 64]



كبار و عباد صحابه بود. و جناب ابوالفضل علیه السلام از آنها بزرگتر بود و از این جهت آن مخدره معروف به ام البنین علیهاالسلام و مادر پسرها شد [3] و آن مخدره بعد از شهادت این چهار پسر زنده بود.


[1] مقتل أبي مخنف ص 103. ترجمه: امان خداوند برتر از امان پسر سميه است.

[2] مخفي مباد عثمان بن مظعون قريشي است و قديم الاسلام است. اسلام او بعد از سيزده نفر از مردان مسلمان بوده و در دو هجرت همراه پيغمبر بوده و در جنگ بدر حاضر بوده و از كساني است كه در زمان جاهليت شراب را نزد خود حرام مي دانسته و مي گفته چگونه بياشامم چيزي را كه مردمان پست به من بخندند و او از زهاد صحابه پيغمبر و اعيان ايشان بوده و نقل شده كه پيغمبر (ص) امر فرموده جنازه او را مشيعين بر زمين گذاردند و مكرر او را بوسيد و خود او را به قبر و لحد به دست خود گذارد و خاك بر او ريخت و اين كاشف از شدت علاقه و دوستي آن جناب است نسبت به او و منقول است كه روزي آمد خدمت حضرت رسول و عرض كرد: يا رسول الله غلبه نمود بر من حديث نفس و بعضي مطالب. پيش خود خيال كرده ام و تا فرمان شما نباشد اقدام نمي كنم. فرمود: چه بوده؟ عرض كرد: عزم كرده ام به سياحت بروم. حضرت فرمود: به سياحت زمين نرو. براي سياحت به مسجدها بايد رفت. عرض كرد: خيال كرده ام گوشت را بر خود حرام كنم. حضرت فرمود: نكن اين كار را. من مايلم به گوشت و مي خورم از آن و اگر بخواهم همه روز مي خورم. عرض كرد: عازم شده ام زن و زوجه را بر خود حرام كنم. فرمود: كسي كه اين كار را كند از ما نيست. چنانچه فرمود لا رهبانية في الاسلام. فرمود: در امت من اگر خواهند ترك مباشرت زنان كنند روزه بدارند. فرمود: چون بنده ي مؤمن دست زوجه خود بگيرد براي او ده حسنه نويسند و ده گناه او را محو كنند و اگر ببوسد او را براي او صد حسنه نويسند و صد گناه او را محو نمايند و چون با او مقاربت كند براي او هزار حسنه نويسند و هزار گناه او را محو كنند و ملائكه نزد آنها حاضر شوند. پس اگر از جنابت غسل كنند آب غسل به هر موئي از ايشان برسد ششصد حسنه براي او بنويسند و ششصد گناه از او محو كنند و اگر آن غسل در وقت برودت و سردي هوا باشد قال الله تعالي لملائكته انظروا الي عبدي هذين يغتسلان في هذه اليلة الباردة و علما اني ربهما اشهدكم اني قد غفرت لهما. يعني خطاب فرمايد خداوند جل و شانه به ملائكه نظر كنيد و ببينيد دو بنده ي مرا چگونه در اين سردي هوا غسل مي كنند و ايمان به من دارند كه منم پروردگار آنها شاهد باشيد من ايشان را آمرزيدم و اگر در اين مواقعه ايشان فرزندي توليد شود از براي ايشان يك خادمي است در بهشت. پس از آن دست مبارك به سينه عثمان زد از روي مرحمت و ملاطفت و فرمود: كسي كه دوري كند از سنت من كه تزويج باشد در قيامت ملائكه از او اعراض كنند و او را از حوض من بگردانند و دور نمايند (عوالي الئالي ج 3 ص 291 و 292).

[3] ر.ك: تاريخ يعقوبي، (ابي واضح يعقوبي) مروج الذهب مسعودي و كامل ابن اثير.